بالا شهـــــری ها
بچه های قشنگ بالاشهر خوش به حال شماکه آن جایید
خانه ای رو به راه داریدو فارغ از باد و برف و سرمایید
پول داریدو کیفتان کوک است حسرت نان نمانده بر دلتان
نه گرفتــــار پول توجیبی نه به فکــر غــذای فردایــــید
آن قدر راحتید وآسوده که زمام جهان به دست شماست
نه در اندیشــــه ی غم مادر نه به فکـــر دوای باباییـــــد
دوسه ماشین زیرپای شماست دوست داریدهر کجا بروید
حال و روز مرا نمی فهمید شــرم دارید کز ســر مایید
من بلا نسبت از شما هستم جنسم از جنس پاک این مردم
فرقمان فی البداهه بسیار ست من فقیر وشما چه آقایید
سال نو می شود ولی انگار بختمان نو نمی شود هرگز
سال وروز شما سراسر خوب بی گمان مثل یک معمایید
با شمایم که خالی از دردید ای شما که نشسته بر ساحل
یک نفــر باز می سپارد جان به مددجویی اش نمی آییــد؟
هیچ آیا به فکر ما هستید ؟فکر شب های مملو از حسرت
که چه آیا به ما گذشت آن شب ما که هرلحظه گاومان زایید.
کاش قدری به فکر ما باشید بچه های قشنگ بالا شهر
بچه های بدون درد وعزیز بچه هایی که ناز بابایید.
شاعر : بتول مهدی زاده
آقای مصباحی به حسن سلیقه ی جناب عالی بابت انتخاب تصویر پایین شهری ها آفرین میگم دست مریزاد.
خواهش میکنم.خیلی ممنون از ارسال شعرهای زیبایتان برای سایت خودتان.سایت دوغ آباد با افتخار شعرهای شاعران دوغ آبادی را برای لذت بردن همه ی دوغ آبادی ها منتشر می کند.
در ضمن شعر بهار دوغ آبادتان هم خیلی زیباست.آن را ان شاء الله نزدیک عید در سایت می گزارم.
واقعا شعر بسیار زیبا و با احساسی است.ما انسان ها اگر به فکر هم باشیم و به هم یاری برسانیم ، زندگی خیلی زیباتری در کنار هم خواهیم داشت.به امید روزی که امام زمان (عج) بیاید و در آن روز معیار برتری خوبی و مهربانی باشد.
از بانوی عزیز بتول مهدی زاده به خاطر این شعر زیبا و با احساسشان تشکر میکنم.خیلی دوست دارم شعرهای بیشتری در سایت برای ما بگزارند.
به امید روزهای خوب برای همه
در ستایش آموختن: برتولت برشت
یادبگیر، سادهترین چیزها را
برای آنان که بخواهند یادبگیرند
هرگز دیر نیست
الفبا را یادبگیر، کافی نیست، اما
آن را یاد بگیر، مگذار دلسردت کنند
دست به کار شو، تو همهچیز را باید بدانی
تو باید رهبری را بدست گیری.
ای آنکه در تبعیدی، یادبگیر
ای آن که در زندانی، یادبگیر
ای زنی که در خانه نشستهیی، یادبگیر
ای انسان شصت ساله یادبگیر
تو باید رهبری را بدست گیری.
ای آنکه بیخانمانی، در پی درس و مدرسه باش
ای آنکه از سرما میلرزی، چیزی بیاموز
ای آنکه گرسنگی میکشی، کتابی بدست گیر
این، خود سلاحیست
تو باید رهبری را بدستگیری.
ای دوست، از پرسیدن شرم مکن
مگذار که با زور، پذیرندهات کنند
خود به دنبالش بگرد
آنچه را که خود نیاموختهای
انگار کن که نمیدانی.
صورت حسابت را خودت جمع بزن
این تویی که باید بپردازیاش
روی هر رقمی انگشت بگذار
و بپرس، این، برای چیست؟
تو باید رهبری را بدست گیری.
با شمایم که خالی از دردید ای شما که نشسته بر ساحل
یک نفــر باز می سپارد جان به مددجویی اش نمی آییــد؟
سلام خانم مهدیزاده
بسیار زیبا بود واقعا لذت بردم
ممنون